مدیریت و رهبری

در حدود سال‌های ١٨٥٠ تا ١٨٦٠ میلادی و همزمان با ابتدای انقلاب صنعتی بود که اولین جرقه‌های مفهوم مدیریت در ذهن بشر زده شد، در همان سال‌ها و تا اواخر دهه ١٩٨٠ میلادی انواع و اقسام نقطه‌نظرات و تئوری‌ها در خصوص مدیریت ارائه شد

در آن زمان، مدیریت بر پایه قدرت، شایستگی و صلاحیت، و توانایی مدیریت افراد بنا شده بود. در همان سال‌ها بود که اولین انتقادها به ساختارها و رویه‌های سازمانی وارد شد و مدیریت سنتی در راس سازمان هدف انتقاد قرار گرفت و مفهومی در سازمان متولد شد به نام رهبری!

یک رهبر دیگر به اعمال قدرت و کنترل افراد فکر نمی‌کند بلکه سعی دارد با الهام‌بخشی، آموزش، و برانگیختن شوق و اشتیاق انسانی، افراد را به پیشرفت و حرکت رو به جلو در سازمان تشویق کند

از همان ابتدا تناقض و تفاوت مدیریت و رهبری با هم مسئله‌ساز بود و روسای سازمان‌ها معمولاً یکی از این دو را به عنوان خط مشی خود تعیین می‌کردند. اما خوشبختانه، گذشتِ زمان کمک کرد سازمان‌ها و افراد به تعادلی میان مدیریت و رهبری برسند

تفاوت مدیر با رهبر در فهم و ادراک آن‌هاست و ریشه در مسائل روان‌شناختی دارد

مدیران ضوابط و رویه‌ها را دوست دارند، به دنبال ثبات و کنترل شرایط هستند و سعی دارند مشکلات را خیلی سریع حل کنند (حتی گاهی اوقات بدون اینکه جزئیات مشکل را بدانند). رهبران برخلاف مدیران، بحران و نبود ساختار را تحمل می‌کنند، صبور هستند و در تصمیم‌گیری هیچ عجله‌ای ندارند، چون دوست دارند تمام جوانب مشکل را در نظر داشته باشند و پس از آن تصمیم بگیرند

برخي بر این باورند که رهبران بسیار شبیه به هنرمندان، دانشمندان و دیگر متفکران خلاق هستند، اما مدیران این‌گونه نیستند. سازمان‌ها فارغ از تفاوت مدیر با رهبر برای موفقیت نیاز به هردوی آن‌ها دارند

پیام کوثری
دکتری حرفه ای مدیریت کسب و کار